مقدمه
هر مدیر مرجع تازه کاری برای این که وارد صنعت آموزش شود، دارای قابلیت ها، توانایی ها و نقاط ضعف می باشد. در این مقاله من در مورد شش هراس یک مدیر مرجع تازه کار میتواند عاملی بازدارنده در تبدیل شدن در راه ایجاد یک مدرس مرجع قابل گردد، توضیح می دهم.
در این موارد می تواند ترس های دیگر نیز وجود باشد ولی این شش ترس می تواند ترس های اصلی باشد، تذکر این نکته الزامی است که منظور از یک مدرس مرجع تازه کار یک مدرس با هر سن و سالی است و ملاک اصلاً سن نیست.
ترس چیست؟
ترس یک حالت ذهنی است، ذهن را میتوان کنترل و هدایت نمود. رخداد های فکری که به صورت اتفاقی در یافت می شوند می توانند شرایط مالی، شغلی، حرفهای و یا سرنوشت اجتماعی اشخاص را تعیین کنند. در شرایط یک قرار دارد که جز اندیشه به همه چیز کنترل داشته باشد، نشان می دهد هر چه انسان خلق می کند به شکل یک اندیشه است و با شناخت آن می توان بر ترس غلبه یافت.
ترس اول
ترس از بی پولی و فقر
فقر و ناتوانی مالی یکی از ترس های مدرس مرجع تازه کار می باشد،
یک مدرس مرجع تازه کار مرتب خودش را با یک مدرس مرجع موفق می سنجد و با خود می گوید که آیا من می توانم توان مالی او را داشته داشته باشم؟ چون من این توان مالی را ندارم، نمی توانم موفق باشم، همانطور که در بالا گفته شد، ترس از ناتوانی مالی یک حالت ذهنی است و چیزی بیش از آن نیست، اما این ذهنیت می تواند راه موفقیت را مسدود کند، این ترس ذهن استدلالی را فلج می کند، تصور و تخیل نابود می کند، عزت نفس را پایین می کشد و کار را از بین میبرد، هدف و مقصود را نامطمئن میکند، تنبلی را تشویق کرده و هرگونه دلگرمی و اشتیاق برای کار را از بین می برد. حتی گاهی کنترل خویشتن را غیرممکن میکند و انگیزه را از فرد گرفته و تمرکز آن را از بین می برد.
این ترس به شدت میتواند عامل بازدارنده حرکت و پویایی می باشد، وقتی شما به سرگذشت مدرسان مرجع موفق می پردازید مشاهده میکنید که اتفاقاً آنهایی که موفق بودند از حداقلهای مالی شروع کردند و چیزی که آنها را به حرکت وا داشته است اشتیاق سوزانی بوده که تمام سختی راه را برای شان قابل تحمل کرده است. یکی از راه هایی که آنها برای غلبه بر این ترس به کار بردند آن بوده است که با بالا بردن سطح مهارت های فردی خویش و سرمایه گذاری بر خود و استفاده اولیه از این مهارت ها برای دستیابی به حداقل های توان مالی عمل کردند، بعد از عبور از این مرحله با به اشتراک گذاشتن فعالیتها به دیگران و به عبارت دیگر انتقال فعالیت ها که ضرورت اولیه آنها دیگر وجود ندارد خود را برای کار اصلی خویش آماده کردند.
ترس دوم
ترس از عدم مورد توجه واقع شدن
یکی دیگر از ترس هایی که یک مدرس مرجع تازه کار با آن مواجه میباشد ترس از مورد توجه واقع نشدن است، به عبارت دیگر کسی به آنها توجه نکند. این ترس هم از آن ترس های بازدارنده است که حرکت را از فرد می گیرد. این ترس خود را در مقایسه حرف با دیگران به خوبی نشان می دهد، مثلاً بررسی مداوم تعداد فالوورها در اینستاگرام یا مقایسه با شرایط سایت یک مدرس مرجع موفق می باشد. این ترس مانند یک ترمز عمل می کند، فشار و شرایط کاری سختتر شده و مدرس مرجع تازه کار از حرکت باز می ایستد. این در ابتدای کار بسیار ترس قالبی بوده است و در اکثر مواقع در ابتدای راه فشار آن کم می باشد ولی در مقاطع زمانی عموماً در اواسط حرکت تبدیل به یک ترمز بسیار قوی می شود و نیروی بازدارندگی خود را به خوبی نشان میدهد. اکثر افراد در این مقطع به علت آنکه نیاز به صبر و استقامت و تحمل بالا می باشد، جا زده و در مقابل این ترس تسلیم می شوند. به نظر من راه غلبه بر آن داشتن یک نقشه راه دقیق و یک چشم انداز روشن است زیرا که این شرایط برای همه افراد پیش آمده یا پیش می آید.
ترس سوم
ترس از کامل بودن
این ترس از همان ابتدای مسیر به صورت پر قدرت حضور داشته و یک مدرس مرجع تازه کار را از هرگونه حرکت باز دارد و خودش را به این صورت نشان دهد د که فرد هر محتوا یا هر موضوعی را که تهیه می کند کامل نمی داند و ارزش ارائه کردن را در آن نمی بیند. این عاملی میشود که در گذر زمان فرد انگیزه خود را از دست داده و از ادامه راه منصرف می گردد. برهمین اساس توصیه میشود از کمال گرایی به شدت پرهیزشده و در هر مقطعی که هستید شروع به ارائه کنید، رشد و بهبود یک فرایند پلکانی است، رشد یک فرایند ارگانیک است. پس برای دستیابی به مدارج عالی باید از همین گام های اول کوچک شروع کرد و به دنبال کمال گرایی نبود. به قول دارن هاردی در کتاب اثر مرکب با شروع این فعالیت ها در دراز مدت اثر مرکب مثبت خود را نشان می دهد.
ترس چهارم
ترس از انتقاد
این ترس وقتی سر و کله اش پیدا می شود که فرد شروع به ارائه محتوا کرده است و خود را در معرض دید همگان قرار داده است. وقتی اولین انتقادها شروع میشود، مدرس مرجع تازه کار از آن خیلی بدش میاد و درگیری ذهنی شدیدی برای او به وجود می آید، در اکثر مواقع و در این زمان ها فرد شروع به خود خوری و درگیری شدید ذهن می کند و در بعضی از مواقع رویکردهای نادرستی را از خود به نمایش میگذارد، که خود ترس فرد را عیان کرده و تشدید میکند، سپس باعث میشود از ارائه دیگر مطالب بازمانده و این در حالیست که این مقطع زمانی برای تبدیل شدن به یک مدرس مرجع جامع زمان بسیار تعیین کننده و حساسی است، زیرا این انتقادها می تواند پنجره های شکسته حرکت او را به خوبی بیان کند و ایرادات او را نشان دهد، از همه مهمتر اینکه شما را برای بالا بردن آستانه تحمل در مقابل انتقادها مورد محک قرار می دهد، زیرا که از خصوصیات یک مدرس مرجع توانا صبور بودن و پذیرفتن و شنیدن خوب نقدها می باشد.
ترس پنجم
ترس برای از دست دادن شور و اشتیاق حرکت
این ترس از اواسط مسیر خود را نشان می دهد، به نظر من این ترس یکی از ترس هایی است که در اغلب کارها وجود دارد. در ابتدای مسیر شما اشتیاق سوزان داشته باشید، اما زیباییهای متصور اولیه یک مدرس مرجع به سرعت رنگ می بازد و این رنگ باختن ها اشتیاق را به شدت پایین می آورد. شما مشاهده کنید مثلا در یک دوره آموزشی در ابتدای دوره افراد خیلی با انگیزه و با شور و شوق حضور پیدا کرده، تکالیف و همکاری های لازم را انجام می دهند، اما در اواسط دوره کم کم حضورشان کم رنگ شده و انجام تکالیف را به بعد می سپارند، در اواخرآن دوره تعداد نفرات کم شده و نق زدن ها بیشتر می شود. این مثال در رابطه با یک مدرس مرجع تازه کار بسیار صدق می کند. داشتن اشتیاق سوزان برای ادامه دادن این مسیر دشوار بس ضروری است، زیرا که برای تبدیل شدن به یک مدرس مرجع واقعی راهی سخت و ناهموار در پیش روست و تنها با داشتن یک چشمانداز روشن و واقعی می توان به یک مدرس مرجع واقعیت تبدیل شد.
ترس ششم
ترس از شکست
بنظر من ترس از شکست مادر همه ترس ها می باشد، این ترس از ابتدای مسیر همواره همراه هر مدرس مرجع تازه کاری می باشد و به صورت موریانه ذهن مدرس او را میخورد و درگیر میکند. این ترس با ترکیبی از پنج ترس قبلی به اضافه سختی ها و موانع مسیر و همچنین یادآوری افرادی که در این مسیر شکست خوردهاند، ادامه حرکت و دسترسی برای رسیدن به موفقیت را غیر ممکن به نظر می رساند. در مقابل این ترس باید خیلی از خود مراقبت کرد زیرا که ذهن شما مرتبا میگوید من که توانایی تبدیل شدن به مدرس مرجع را ندارم، پس من حتماً شکست میخورم و این ترس مرگبار با ذهن خلاق راهگشا و مثبت اندیش کار می کند، آن را کلاً قفل شده و محکوم به شکست می کند. به نظر من راه حل عبور از این شکست اراده یادآوری این نکته در جای جای مسیر است، رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود، رهرو آن نیست که گهی تند و گهی خسته رود. مسیر بس ناهموار و با فراز و فرودهای فراوان است، پس خود را برای مقابله با آنها باید آماده کرد…
نتیجه گیری
نتیجه این که برای تبدیل شدن به یک مدرس مرجع توانا باید آمادگی طی طریق مسیر سخت و ناهموار، پرچالش و از همه مهمتر پر از ترس را داشت. برای اینکه بتوان بر این ترس ها غلبه کرد باید چشماندازی روشن، شفاف داشت و مسیر حرکت را با گام هایی محکم و استوار و خستگیناپذیر برداشت.
نویسنده: علی منتظرالظهور