نتیجه یا مسیر دوگانه ابدی بقا و تعالی در کارخانه رهبری

نتیجه یا مسیر دوگانه ابدی بقا و تعالی در کارخانه رهبری

 

فهرست مطالب

  1. مقدمه: چالش روزمره مدیران SMB و سوگیری‌های شناختی

  2. شکافتن دو مدل ذهنی: غایت‌نگر و فرایند محور

    • ۲.۱. مدل ذهنی غایت‌نگر (نتیجه محور): سرعت، دستاورد و پاداش فوری

    • ۲.۲. مدل ذهنی فرایند محور (مسیر محور): سیستم، پایداری و قدرت پیش‌بینی

  3. روایتگری صنعتی: تضاد در عمل و هزینه‌های سیستمی

    • ۳.۱. غایت‌نگری در پروژه‌های نصب و ساخت: خلق بدهی فنی (Technical Debt)

    • ۳.۲. فرایند محوری در نگهداری و تعمیرات: از قهرمانان لحظه‌ای تا ثبات عملیاتی

  4. نقاط قوت و ضعف در حوزه مدیریت و رهبری: فرهنگ‌سازی قهرمان در برابر سیستم

    • ۴.۱. تحلیل نقاط قوت و ضعف نتیجه‌محوری: فرهنگ قهرمانان لحظه‌ای و فرسودگی تیم

    • ۴.۲. تحلیل نقاط قوت و ضعف فرایند محوری: فرهنگ انضباط سیستمی و ریسک فلج تحلیلی

  5. نقش استراتژیک: نگاهی به منابع بین‌المللی و چارچوب‌های تعادل

    • ۵.۱. جیم کالینز و متدولوژی Lean/Six Sigma: انضباط در فرایند برای شتاب نتیجه

    • ۵.۲. کاپلان و نورتون: کارت امتیازی متوازن (BSC) و پیوند مسیر و غایت

  6. مدل کارایی در شرایط پرابهام اقتصادی ایران: نزدیک‌بینی استراتژیک و اجرای MVP

    • ۶.۱. واقعیت اقتصاد ایران: بقای کوتاه‌مدت، سوگیری پاداش فوری، و پدیده نزدیک‌بینی استراتژیک

    • ۶.۲. راهکار: مدل ترکیبی و فازبندی حداقل فرایند قابل اجرا (MVP)

  7. نتیجه‌گیری: سؤالی برای تعقل بیشتر

 

۱. مقدمه: چالش روزمره مدیران SMB و سوگیری‌های شناختی

مدیران کسب‌وکارهای متوسط و کوچک (SMB) در ایران، به‌ویژه در بخش صنعت، هر صبح با سیلی از ابهامات از خواب برمی‌خیزند: نوسانات نرخ ارز، کمبود مواد اولیه، تأخیر در تأمین قطعات یدکی و فشار ناشی از مهلت‌های تحویل. این فشارها تنها یک چالش عملیاتی نیستند؛ بلکه بینش استراتژیک را فرسوده کرده و تمرکز را به طور مداوم از برنامه‌ریزی بلندمدت به عملیات تاکتیکی و آتش‌نشانی روزانه معطوف می‌سازند. وقتی هزینه یک جزء حیاتی می‌تواند در عرض یک شبانه‌روز دو برابر شود، سرمایه‌گذاری در بهبود فرایند به نظر یک تجمل لوکس می‌آید، نه یک ضرورت.

در دل این تلاطم، یک سؤالی استراتژیک و عمیق، روح تصمیم‌گیری را می‌آزارد: در لحظه حساس تصمیم، آیا تمام تمرکز ما باید بر روی “به هر قیمتی به نتیجه رسیدن” باشد، یا باید به “کیفیت و استحکام فرایندی” که ما را به مقصد می‌رساند، وفادار بمانیم؟

این دوگانه – غایت‌نگری (نتیجه محور) در مقابل فرایند محوری (مسیر محور) – نه یک انتخاب سیاه و سفید، بلکه یک طیف مدیریتی است که در شرایط اقتصادی سخت و پرابهام امروز ایران، تعیین‌کننده بقا یا زوال کسب‌وکار شما خواهد بود.

روانشناسی انتخاب: سوگیری‌های شناختی (Cognitive Biases)

انتخاب بین نتیجه و مسیر اغلب تحت تأثیر سوگیری‌های شناختی قرار می‌گیرد که تصمیم‌گیری عقلانی را مختل می‌کند. مهم‌ترین آن‌ها سوگیری پاداش فوری (Immediate Gratification Bias) است؛ ذهن انسان به شدت به پاداش‌های محسوس و کوتاه‌مدت (مانند سود امروز، تشویق عمومی، یا اجتناب از جریمه) تمایل دارد، در حالی که منافع بلندمدت (مانند ثبات سیستم یا کاهش ریسک در ۵ سال آینده) مبهم و دیربازده هستند. این سوگیری، مدیران را به سمت نتیجه‌محوری شدید سوق می‌دهد، حتی اگر بهای آن آسیب به زیرساخت‌ها باشد. شناخت هزینه پنهان قربانی کردن مسیر برای مقصد، و بالعکس، وظیفه اصلی یک رهبر صنعتی است که باید با این تمایل طبیعی مبارزه کند.

۲. شکافتن دو مدل ذهنی: غایت‌نگر و فرایند محور

این دو مدل ذهنی، نحوه اندازه‌گیری موفقیت، پاداش‌دهی، و در نهایت، فرهنگ سازمانی را تعریف می‌کنند. تفاوت اصلی در اینجاست: مدل غایت‌نگر به نتیجه (Lagging Indicator) نگاه می‌کند، در حالی که مدل فرایند محور به ورودی‌ها و اقدامات (Leading Indicator) توجه دارد.

۲.۱. مدل ذهنی غایت‌نگر (نتیجه محور): سرعت، دستاورد و پاداش فوری

تمرکز: بالاترین ارزش، هدف نهایی (سود، فروش، زمان تحویل) است. مدیران غایت‌نگر، محرک‌های قوی برای عملکرد فوری و رسیدن به KPIهای عددی هستند. این تفکر شدیداً عملگرا و تاکتیکی است و معمولاً پاداش‌های بزرگ و فوری به همراه دارد.

مثال مدیریتی و پیامد آن: مدیری که برای تحقق سود سه ماهه، فشار مضاعفی بر تیم فروش می‌آورد تا با تخفیف‌های سنگین یا اعتبارات بلندمدت، عدد فروش را به هدف برساند. او نتیجه امروز را به قیمت از دست دادن سودآوری پایدار در سال آینده خریده است و در واقع، اثر دانه دومینو را نادیده گرفته است. ریسک اصلی در این مدل، کاهش کیفیت، دستکاری داده‌ها (Gaming the System) و انتقال بدهی فنی به آینده است. سازمان با این رویکرد، در نهایت به یک سیستم غیرقابل پیش‌بینی تبدیل می‌شود که خروجی آن به شدت به مهارت‌های فردی قهرمانان لحظه‌ای وابسته است، نه به استحکام سازمانی.

کلیدواژه‌ها: Deadline (مهلت)، Target (هدف)، Outcome (خروجی)، Efficiency (کارایی)، Win at All Costs (برنده شدن به هر قیمتی)، Lagging Indicators (شاخص‌های تأخیری).

۲.۲. مدل ذهنی فرایند محور (مسیر محور): سیستم، پایداری و قدرت پیش‌بینی

تمرکز: اولویت بر کیفیت “چگونه” کار کردن و بهبود مستمر آن (Kaizen) است. مدیر فرایند محور اعتقاد دارد که نتایج عالی، صرفاً محصول جانبی فرایندهای عالی هستند. او تمرکز خود را بر روی شاخص‌های پیشرو (Leading Indicators) قرار می‌دهد؛ مثلاً، افزایش ساعات آموزش ایمنی (فرایند) منجر به کاهش حوادث (نتیجه) می‌شود.

مثال مدیریتی و پیامد آن: مدیری که سرمایه و وقت تیم مهندسی را صرف مستندسازی دقیق دستورالعمل‌های نگهداری پیشگیرانه (PM) و تعریف نقاط کنترلی کیفیت (QCP) می‌کند، حتی اگر این کار، راه‌اندازی اولیه خط تولید را چند هفته به تأخیر بیندازد. هدف او، تضمین عملکرد قابل پیش‌بینی و بلندمدت است. چالش اصلی این روش، نیاز به صبر و تحمل بالا در برابر بازدهی اولیه پایین است؛ اغلب زمان زیادی طول می‌کشد تا بهبودهای کوچک فرایند، در خروجی‌های مالی بزرگ نمایان شوند. با این حال، سازمان با تکیه بر این مدل، از وابستگی به قهرمانان فردی خارج شده و بر پایه سیستم‌های قابل اتکا بنا می‌شود.

کلیدواژه‌ها: Process (فرایند)، System (سیستم)، Quality (کیفیت)، Continuous Improvement (بهبود مستمر)، Predictability (قابلیت پیش‌بینی)، Leading Indicators (شاخص‌های پیشرو).

۳. روایتگری صنعتی: تضاد در عمل و هزینه‌های سیستمی

این دوگانگی در عمل، مانند دو نیروی جاذبه متضاد عمل می‌کند: یکی شما را به سمت تحویل امروز می‌کشاند و دیگری به سمت قابلیت اطمینان فردا.

۳.۱. غایت‌نگری در پروژه‌های نصب و ساخت: خلق بدهی فنی (Technical Debt)

در مدیریت پروژه‌های ساخت (Construction) یا نصب تجهیزات، فشار تحویل زودهنگام یک نتیجه مالی حیاتی است. مدیر پروژه اغلب ریسک جریمه قرارداد را با ریسک فنی آینده مبادله می‌کند.

هزینه سیستمی: بدهی فنی در پروژه‌های بزرگ (Capital Projects)

بدهی فنی (Technical Debt) در پروژه‌های صنعتی به معنای کارهایی است که باید درست انجام می‌شدند اما به دلیل عجله یا کمبود منابع، یا «دور زده» شده یا «به تعویق» افتاده‌اند (مانند تکمیل نکردن مستندات مهندسی As-Built، نادیده گرفتن تست‌های هیدرواستاتیک یا استفاده از قطعات جایگزین غیراستاندارد).

روایت از کارگاه: ماجرای بویلر و جوشکاری شتاب‌زده (تکرار)

در یک پروژه نصب بویلر، به دلیل تأخیر در گمرک، پروتکل‌های کاغذی (مستندسازی ریزِ هر جوش) و تست‌های غیرضروری به فاز پیش‌بهره‌برداری منتقل شدند تا پروژه تحویل شود (نتیجه). دو ماه بعد، همان بویلر به دلیل عجله در تکمیل جوش‌های غیرحساس و نادیده گرفتن یک چک‌لیست ساده کالیبراسیون، دچار توقف اضطراری شد. این توقف ناشی از خطای انسانی نبود، بلکه ناشی از خطای سیستمی در اجازه دور زدن فرایند بود. هزینه تعمیرات، خواب خط (زیان تولید)، و لکه‌دار شدن نام پیمانکار، چندین برابر پاداش تحویل زودهنگام بود. غایت‌نگری کور، هزینه را به آینده موکول می‌کند و عملاً، سود مالی کوتاه‌مدت را در قالب یک زیان عملیاتی بزرگتر پس می‌گیرد.

مثال دیگر: بدهی فنی در زنجیره تأمین

یک شرکت تولیدی برای رسیدن به هدف فروش فصلی (غایت)، فرایند استاندارد تأیید تأمین‌کنندگان جدید (شامل ممیزی کیفیت و بررسی سوابق ایمنی) را کوتاه می‌کند تا سریعاً مواد اولیه مورد نیاز را تهیه کند. نتیجه این اقدام، اختلاط مواد با کیفیت پایین‌تر با مواد اصلی است که در کوتاه‌مدت تولید را حفظ می‌کند، اما در بلندمدت منجر به خرابی مداوم ابزارهای دقیق (Instrumentation)، افزایش ضایعات (Scrap Rate) و کاهش اعتبار کیفیت محصول نهایی می‌شود. این بدهی فنی سیستمی، نه در خط تولید، بلکه در فرایند خرید و کنترل کیفیت ورودی انباشته شده است.

۳.۲. فرایند محوری در نگهداری و تعمیرات: از قهرمانان لحظه‌ای تا ثبات عملیاتی

در بخش نگهداری و تعمیرات (Maintenance) و بهره‌برداری (Operation)، که قلب تپنده تولید است، فرایند محوری پادشاهی می‌کند. موفقیت در اینجا به معنای صفر شدن خرابی‌های ناگهانی (Unplanned Downtime)، افزایش عمر مفید تجهیزات، و قابلیت پیش‌بینی تولید است.

روایت از کارگاه: اجرای آنالیز ریشه خطا (RCA) در پمپ‌ها (تکرار)

آمار خرابی‌های مکرر در پمپ‌های واحد اختلاط، یک معضل همیشگی بود. تیم غایت‌نگر فقط به دنبال کاهش زمان توقف (Downtime) بود، اما مدیر فرایندگرا به دنبال کاهش تکرار توقف (Recurrence). با پیاده‌سازی فرایند دقیق آنالیز ریشه خطا (RCA)، تیم متوجه شد که مشکل نه در پمپ، بلکه در فرایند نصب اولیه، تراز نبودن صحیح، و شیوه ذخیره‌سازی قطعات یدکی است. با تدوین یک SOP جدید (فرایند)، نرخ خرابی پمپ‌ها در سال بعد به کمتر از ۲۰٪ سال قبل رسید.

جایگاه قهرمان در مقابل سیستم: این رویکرد، کارخانه را از وابستگی به قهرمانان تعمیرات (که با تجربه شخصی کار می‌کنند و دانش آن‌ها غیرمستند است) خارج کرده و بر پایه سیستم‌های قابل اتکا بنا می‌کند. فرایند محوری، قابلیت پیش‌بینی و پایداری (Predictability and Stability) را به سیستم می‌آورد.

ریسک فلج تحلیلی: مسیر محوری بیش از حد نیز خطرات خاص خود را دارد. اگر در یک بحران اورژانسی، اصرار بر اجرای تمام مراحل دقیق SOP باشد، ممکن است سرعت عمل (Agility) کاهش یابد. مدیر فرایند محور ممکن است به دلیل وسواس در «درست انجام دادن» کار، فرصت «انجام کار» را از دست بدهد. پیدا کردن SOPهای هوشمندانه که انعطاف‌پذیری را برای شرایط بحرانی در دل خود دارند، هنر واقعی رهبری است.

نتیجه یا مسیر دوگانه ابدی بقا و تعالی در کارخانه رهبری
نتیجه یا مسیر
دوگانه ابدی بقا و تعالی در کارخانه رهبری

۴. نقاط قوت و ضعف در حوزه مدیریت و رهبری: فرهنگ‌سازی قهرمان در برابر سیستم

انتخاب این مدل‌های ذهنی، به یک فرهنگ سازمانی تبدیل می‌شود.

۴.۱. تحلیل نقاط قوت و ضعف نتیجه‌محوری: فرهنگ قهرمانان لحظه‌ای و فرسودگی تیم

تمرکز مطلق بر نتیجه، منجر به تولد فرهنگ قهرمان می‌شود. در این فرهنگ، کارمندی که در آخرین لحظه، با صرف ساعت‌های طولانی و دور زدن قانون، موفق به تحویل پروژه می‌شود، مورد ستایش و پاداش قرار می‌گیرد. این پاداش، یک پیام سیستمی غلط می‌فرستد: «سیستم معیوب ما را باید با فداکاری فردی نجات داد.»

پیامدهای فرهنگی و منابع انسانی:

  1. ناکارآمدی در مقیاس: دانش را غیرقابل انتقال می‌سازد، زیرا قهرمان، دانش را در سینه خود نگه می‌دارد. اگر قهرمان برود، سیستم می‌میرد.

  2. فرسودگی: باعث فرسودگی (Burnout) و نرخ بالای خروج نیروی متخصص می‌شود.

  3. پنهان‌کاری: در صورت شکست، احتمال سرزنش (Blame Culture) و پنهان‌کاری خطاها افزایش می‌یابد، چون شکست نتیجه فرد است، نه ضعف سیستم.

۴.۲. تحلیل نقاط قوت و ضعف فرایند محوری: فرهنگ انضباط سیستمی و ریسک فلج تحلیلی

تمرکز بر فرایند، منجر به تولد فرهنگ انضباط سیستمی می‌شود. در این فرهنگ، پاداش اصلی نه به کسی که مشکل را رفع کرد، بلکه به تیمی تعلق می‌گیرد که سیستم را طوری بهبود داد که مشکل دیگر تکرار نشود.

پیامدهای فرهنگی و نوآوری:

  1. یادگیری سازمانی: خطا دیگر یک شکست فردی نیست، بلکه یک نشانگر ضعف در فرایند است. کارکنان با خیال راحت، مشکلات را گزارش می‌دهند و راه‌حل‌های ریشه‌ای را ارائه می‌کنند.

  2. قابلیت اطمینان: دانش از افراد به SOPها و چک‌لیست‌ها منتقل می‌شود و سازمان از وابستگی به افراد خارج می‌گردد.

  3. خطر فلج تحلیلی (Analysis Paralysis): اگر سازمان درگیر کمال‌گرایی در مستندسازی و تجزیه و تحلیل شود، ممکن است انعطاف‌پذیری و سرعت عمل لازم برای نوآوری یا پاسخگویی سریع به بازار (Market Agility) را از دست بدهد. بهبود فرایند باید به گونه‌ای باشد که چابکی را از بین نبرد.

۵. نقش استراتژیک: نگاهی به منابع بین‌المللی و چارچوب‌های تعادل

این دوگانگی در منابع معتبر مدیریتی نیز ریشه دوانده و راهکار، در ایجاد تعادل است.

۵.۱. جیم کالینز و متدولوژی Lean/Six Sigma: انضباط در فرایند برای شتاب نتیجه

جیم کالینز در «از خوب به عالی»، پیوند انضباط فرایند محور (جوجه‌تیغی) را با شتاب گرفتن نتیجه‌محور (چرخ طیار) نشان می‌دهد. فرایند پایدار و انضباط‌یافته، لازمه خلق نتایج عالی و پایدار است.

متدولوژی Lean و Six Sigma: این متدولوژی‌های تعالی عملیاتی، نمونه‌های کلاسیک فرایند محوری هستند. Lean بر حذف اتلاف (Waste) از فرایندها (مسیر) تمرکز دارد تا سرعت و کارایی (نتیجه) را افزایش دهد. Six Sigma نیز با استفاده از ابزارهای آماری، بر کاهش واریانس و خطای فرایند (مسیر) تمرکز می‌کند تا کیفیت و قابلیت پیش‌بینی (نتیجه) را به سطح شش سیگما برساند. در هر دو مورد، بهبود نتایج، محصول جانبی انضباط سختگیرانه در فرایندها است.

۵.۲. کاپلان و نورتون: کارت امتیازی متوازن (BSC) و پیوند مسیر و غایت

چارچوب کارت امتیازی متوازن (Balanced Scorecard – BSC) کامل‌ترین راهکار برای حل دوگانگی مسیر و نتیجه است. BSC مدیران را مجبور می‌کند عملکرد را از چهار منظر بسنجند و یک نقشه استراتژیک با زنجیره علّی و معلولی خلق کنند:

  1. منظر یادگیری و رشد (مسیر ریشه‌ای): سرمایه‌گذاری در آموزش، فرهنگ و زیرساخت (مثل SOPها)

  2. منظر فرایندهای داخلی (مسیر عملیاتی): کیفیت عملیات و راندمان (مانند زمان چرخه تولید)

  3. منظر مشتری (نتیجه غیرمالی): وفاداری و رضایت مشتری

  4. منظر مالی (نتیجه نهایی): سود و بازگشت سرمایه

BSC به مدیران می‌آموزد که اقدامات فرایند محور (منظر ۲ و ۱)، شاخص‌های پیشرو (Leading Indicators) برای نتایج مالی آینده هستند، و تنها با بهبود فرایندهاست که می‌توان به نتایج مالی پایداری دست یافت.

۶. مدل کارایی در شرایط پرابهام اقتصادی ایران: نزدیک‌بینی استراتژیک و اجرای MVP

مدیران صنعتی ایران در شرایطی می‌جنگند که بقا بر تعالی اولویت دارد.

۶.۱. واقعیت اقتصاد ایران: بقای کوتاه‌مدت، سوگیری پاداش فوری، و پدیده نزدیک‌بینی استراتژیک

فشار دائمی بقا، منجر به پدیده روانشناختی مدیریتی می‌شود: نزدیک‌بینی استراتژیک (Strategic Myopia). مدیران فقط هدف کوتاه‌مدت را می‌بینند و توانایی ذهنی و منابع لازم برای سرمایه‌گذاری در فرایندهای بلندمدت را از دست می‌دهند.

چرخه معیوب نزدیک‌بینی:

  • امروز: غایت‌نگری شدید برای تأمین نقدینگی و پرهیز از ورشکستگی.

  • هزینه پنهان: فدا کردن کیفیت در فرایند نگهداری و خرید.

  • فردا: افزایش خرابی‌های ناگهانی، بدهی فنی فعال می‌شود.

  • فردای بعد: فشار بر نقدینگی دو برابر می‌شود تا خرابی‌ها جبران شده و چرخه غایت‌نگری شدیدتر از سر گرفته شود.

این چرخه تضمین می‌کند که شرکت هرگز نمی‌تواند از حالت آتش‌نشانی (Firefighting) خارج شود، حتی زمانی که فرصت تنفس کوتاهی به دست می‌آورد.

۶.۲. راهکار: مدل ترکیبی و فازبندی حداقل فرایند قابل اجرا (MVP)

راهکار عملی، تعریف “حداقل فرایند قابل اجرا” (Minimum Viable Process – MVP) است؛ کوتاه‌ترین و مؤثرترین زنجیره اقدامات فرایندی که باید طی شود تا بدون ایجاد بدهی فنی حیاتی یا به خطر انداختن ایمنی، یک نتیجه مشخص به دست آید. این مدل، فاصله بین غایت‌نگری مطلق و فرایند محوری ایده‌آل را پر می‌کند.

مدل فازبندی سه‌گانه MVP در اقتصاد پرنوسان:

فاز

هدف اصلی

رویکرد (مسیر)

کف ایمنی (نتیجه)

۱. MVP بقاء (Survival MVP)

جلوگیری از توقف فاجعه‌بار و حفظ ایمنی.

ایجاد SOPهای یک صفحه‌ای برای فرایندهای ایمنی و بحرانی (مثلاً ورود به فضای بسته، قطع برق).

عدم نقض استانداردهای ایمنی محیط کار و کاهش حوادث با جراحت (LTI) به صفر.

۲. MVP تثبیت (Stabilization MVP)

کاهش تکرار توقف‌ها و افزایش قابلیت پیش‌بینی تولید.

پیاده‌سازی متد RCA (تجزیه و تحلیل ریشه خطا) فقط برای ۳ خرابی اول پرهزینه هر ماه.

کاهش تکرار خرابی‌ها (Recurrence Rate) و ثبات نرخ ضایعات (Scrap Rate).

۳. MVP رشد (Growth MVP)

ایجاد ظرفیت برای نوآوری و مقیاس‌پذیری.

تعریف چک‌لیست مختصر فرایند نوآوری برای ایده‌های جدید.

افزایش زمان چرخه تولید (Lead Time) در فرایندهای کلیدی به میزان X درصد.

اجرای رویکرد ترکیبی:

غایت‌نگری با تعیین کف‌های ایمنی فرایند: هدف‌گذاری فروش و نقدینگی باید شدیداً نتیجه‌محور باشد، اما کف‌های ایمنی فرایند (Process Safety Floors) باید تعیین شوند که تحت هیچ شرایطی قابل نقض نیستند. اگر رسیدن به غایت، کف ایمنی را نقض کرد، غایت باید تعدیل شود.

مدیریت در ایران نیازمند رهبری است که بتواند تیم را متقاعد کند که «مسیر و فرایند امروز، نتیجه پایدار فرداست.» یعنی، تحمل فشار امروز برای انجام درست کار، تضمین‌کننده این است که فردا نیز کسب‌وکار در مسیر وجود داشته باشد تا بتواند نتایج عالی را ببیند.

نتیجه یا مسیر دوگانه ابدی بقا و تعالی در کارخانه رهبری
نتیجه یا مسیر
دوگانه ابدی بقا و تعالی در کارخانه رهبری

۷. نتیجه‌گیری: سؤالی برای تعقل بیشتر

ما دیدیم که مدیر صنعتی در پروژه ساخت به نتیجه‌محوری تمایل دارد و در تعمیرات، به فرایند محوری. بزرگان مدیریت راهکارهای تعادلی چون BSC و Lean/Six Sigma را برای پیوند این دو ارائه داده‌اند.

در شرایط پیچیده و پرنوسان اقتصاد ایران، مدل کارآمد، ترکیبی هوشمندانه است: استفاده از غایت‌نگری برای بقای کوتاه‌مدت (با تعیین خط قرمزهای کیفی فرایند) و استفاده از فرایند محوری برای خلق قابلیت‌های پایدار و مقاوم در برابر شوک‌های اقتصادی با تمرکز بر حداقل فرایند قابل اجرا (MVP). بقا در کوتاه‌مدت، ابزاری است برای رسیدن به تعالی بلندمدت.

اما در مقام یک کوچ و منتور، مهم‌ترین کاری که می‌توانم برای شما انجام دهم، بازگشت به سؤال اصلی و تعمیق آن است:

با توجه به مدل فازبندی سه‌گانه MVP، هم‌اکنون شرکت شما در کدام فاز (بقاء، تثبیت یا رشد) قرار دارد؟ اگر در فاز بقاء هستید، بزرگترین “بدهی فنی حیاتی” (مثل خرابی پمپ یا قطعی برق مکرر) که باید بلافاصله با تعریف یک MVP یک صفحه‌ای آن را به یک فرایند تبدیل کنید، چیست؟ برای جلوگیری از غلبه سوگیری پاداش فوری، چگونه پاداش تیم را از “حل مشکل” به “تغییر فرایند” منتقل می‌کنید؟

تهیه و تدوین : علی منتظرالظهور 1404

منابع و مآخذ

Collins, Jim. Good to Great: Why Some Companies Make the Leap… and Others Don’t. HarperBusiness, 2001. (اشاره به مفهوم جوجه‌تیغی و چرخ طیار).

Drucker, Peter F. The Practice of Management. Harper & Row, 1954. (اشاره به تمایز مدیریت و رهبری).

Deming, W. Edwards. Out of the Crisis. MIT Center for Advanced Engineering Study, 1986. (اشاره به اهمیت سیستم و فرایند در کیفیت).

Kaplan, Robert S., and David P. Norton. The Balanced Scorecard: Translating Strategy into Action. Harvard Business School Press, 1996. (اشاره به اهمیت سنجش فرایندها در کنار نتایج مالی و زنجیره علّی).

Womack, James P., and Daniel T. Jones. Lean Thinking: Banish Waste and Create Wealth in Your Corporation. Simon & Schuster, 1996. (اشاره به متدولوژی Lean).

میانگین امتیاز 0 / 5. تعداد آرا: 0

دیدگاهتان را بنویسید

برای ارسال دیدگاه، نیاز است که وارد حساب کاربری خود شوید