کندن پوست پاییزی خرگوش: نشانه قدرت نیست
در دل جنگلهای سرسبز و پر از زندگی، خرگوشی به نام "موری" زندگی میکرد. موری با خز نرم و لطیفش، همواره نشانهای از زیبایی و زندگی در میان موجودات جنگل بود. او به عنوان یکی از سریعترین و چابکترین خرگوشها، توانسته بود که خود را از خطرات شکارچیان و دیگر خطرات موجود در جنگل نجات دهد. موری از قدرت و سرعت خود به خوبی آگاه بود و این موضوع را به عنوان یک نقطه قوت در زندگیاش در نظر میگرفت.
اما در فصل پاییز، هنگامی که درختان شروع به ریزش برگهای خود آن هم در رنگهای زیبا و گرم میکردند، موری به یک روز تصمیمی عجیب و غیرمنطقی گرفت. او به فکر افتاد که برای به نمایش گذاشتن قدرت و استقامت خود، تصمیم بگیرد که پوست پاییزی خود را بکند و خود را به شکل بسیار زیبا و متفاوتی درآورد. او تصور میکرد که با کندن این پوست، میتواند به دیگران نشان دهد که چقدر قوی است و میتواند هنجارهای زیبایی را بشکند.
موری روزها بدون وقفه به کندن پوست خود مشغول بود. در ابتدا، او احساس قدرت و برتری میکرد. دیگر خرگوشها و حیوانات جنگل به او نگاه میکردند و تحت تأثیر تصمیمش قرار میگرفتند. اما به تدریج، موری شروع به احساس ضعف و ناتوانی کرد. پوست او دچار زخم و جراحتهای زیادی شد و او دیگر نمیتوانست به سرعت قبل حرکت کند. دوستش "پیمان"، که پنگوئنی ساده و زادگاهش برف و یخهای دوردست بود، به او نزدیک شد و از او خواست که در مورد کارش بیشتر فکر کند.
پیمان به موری گفت: "تو چه چیزی را به دنبالش هستی؟ آیا زیبایی در این است که خود را به خطر بیندازی و قدرتت را در این جدال نادرست به نمایش بگذاری؟ قدرت واقعی در پذیرش خود و استفاده از آن در شرایط مناسب است."
موری به تدریج متوجه شد که هدفش از کندن پوست پاییزی که نماد فصل زیبایی و تغییرات است، نه تنها قدرت نبوده بلکه رکن اصلی قدرت در شناخت خود و پذیرش محدودیتها و نقاط قوتش نهفته است. او به احساس ضعف و آسیبهایش پی برد و به خود قول داد که دیگر به شکلی افراطی برای نمایش قدرت تلاش نکند.
از آن روز به بعد، موری فهمید که قدرت در پذیرش ضعفها و کار بر روی نقاط قوت نهفته است. خرگوشان دیگر در جنگل دیگر او را به عنوان یک سمبل قدرت نمیدیدند، بلکه او حالا به عنوان نمادی از تغییر و رشد در دل طبیعت پذیرفته شده بود. داستان موری در دل جنگل نقل شد: "کندن پوست پاییزی خرگوش، نشانهای از قدرت نیست؛ بلکه قدرت واقعی در پذیرش خود و یادگیری از تجارب زندگی نهفته است."
این تمثیل به ما یادآوری میکند که قدرت باید از درون ناشی شود و نه از طریق نمایشهای ظاهری. در مدیریت نیز، این درس میتواند به کار مدیران و رهبران بیاید. آنها باید یاد بگیرند که قدرت واقعی در توانمندیها و پذیرش نقاط ضعف نهفته است، تا بتوانند به تیم و سازمان خود کمک کنند رشد و پیشرفت بیشتری داشته باشند. در نهایت، قدرتی که بر پایه خودشناسی و صداقت بنا شده، پایدارتر و مؤثرتر از هر قدرت ظاهری است.
در این ثمیل یک نکته کلیدی نهفته است و آن اینکه مدیران و رهبران سازمانها ابتدا باید عالی به خودشان کمک کنند تا بتوانند به سازمان و اطرافیان خود کمک کنند. اصل شفافیت یکی از این رموز است که به ما کمک می کند به خود به بهترین شکل کمک کنیم و این میزان کمک کردن به خود باعث می شود که به عالی ترین شکل به دیگران نیز کمک کنیم.
مدیران و رهبران قدرتمند و اثرگذار آنانی هستند که با شفاف ترین شکل ممکن با خود رفتار می کنند، با خود گفتگو می کنند و با خود در ستیز نیستند و این زمانی است به عالی ترین شکل ممکن به دیگران کمک
می کنند نه مانند داستان موری زیرا که :
کندن پوست پاییزی خرگوش، نشانه قدرت نیست.
نویسنده : علی منتظرالظهور آبان 1403