در دل عدم قطعیت

 

** در دل عدم قطعیت**

 

 

 

 

 

در قلب تهران، در میانه بحران‌های اقتصادی و اجتماعی و احتمال یک جنگ ویران گر ، ستاره به شدت تحت فشار بود. او مدیر یک سازمان غیرانتفاعی بود که به جوانان آسیب‌دیده کمک می‌کرد. روزهای سختی را سپری می‌کرد و دائماً نگران آینده سازمانش بود. با وجود اینکه تیمش تمام تلاشش را می‌کرد، او احساس می‌کرد که امید به پایان رسیده است.

یک روز، پس از چند هفته اضطراب و بی‌خواب، ستاره تصمیم گرفت از یک کوچ بیزینس به نام مهدی کمک بگیرد. مهدی، که سابقه‌ی طولانی در کار با سازمان‌های غیرانتفاعی داشت و در شرایط بحرانی به دیگران کمک کرده بود، به شدت شناخته شده بود و ستاره تصمیم گرفت که از تجربیات او بهره بگیرد.

 

**جلسه اول: شناسایی احساسات** 

در جلسه‌ی اول، ستاره با قلبی سنگین به مهدی گفت: "احساس می‌کنم که همه چیز در حال فروپاشی است. جوانانی که به آن‌ها کمک می‌کنیم، به دلیل شرایط وخیم اقتصادی و ناامنی‌های اجتماعی و ترس از جنگ ویران گر، در ترس و ناامیدی زندگی می‌کنند و من نمی‌دانم چگونه می‌توانم به آن‌ها کمک کنم." مهدی با دقت به او گوش داد و سپس با نگاهی همدلانه گفت: "ستاره، احساسات تو کاملاً طبیعی است. در چنین شرایطی، همه ما دچار سردرگمی و نگران می‌شویم."

**گام دوم: بررسی واقعیت‌ها** 

مهدی از ستاره خواست که نگاهی دقیق به واقعیت‌های سازمانش بیندازد. "بیایید بررسی کنیم چه مشکلاتی وجود دارند و چگونه می‌توانیم به آن‌ها پاسخ دهیم." ستاره به تدریج شروع به نوشتن مشکلات کرد: کمبود منابع مالی، عدم اعتماد به نفس در تیم و عدم ارتباط با جامعه هدف. مهدی به او یادآوری کرد که در شرایط بحرانی، تمرکز بر واقعیت‌ها و پذیرش آن‌ها می‌تواند اولین قدم الهام‌بخش باشد.

 

**گام سوم: شفاف‌سازی اهداف** 

در ادامه، مهدی از ستاره خواست تا اهداف کوتاه‌مدت و بلندمدت سازمانش را مشخص کند. "به چه چیزی می‌خواهید برسید؟" ستاره شروع به تفکر کرد و گفت: "می‌خواهم به جوانان امید بدهم و کمک کنم تا مهارت‌های لازم برای رویارویی با مشکلات را پیدا کنند، اما نمی‌دانم از کجا شروع کنم." مهدی با لبخندی گفت: "فرآیند شروع می‌تواند ساده باشد. با تعیین یک هدف مشخص و قابل دسترس، می‌توانید قدم اول را بردارید."

 

 

 

**گام چهارم: طراحی یک برنامه عملی** 

مهدی و ستاره با هم یک طرح عملی تدوین کردند. آن‌ها تصمیم گرفتند که یک کارگاه آموزشی برای جوانان آسیب‌دیده برگزار کنند تا به آن‌ها مهارت‌های زندگی و کارآفرینی را آموزش دهند. مهدی به ستاره گفت: "هر گامی که برمی‌دارید باید به سمت هدف شما هدایت شود و اجازه دهید تیمتان در این فرآیند شریک باشند. این نه تنها روحیه آن‌ها را تقویت می‌کند بلکه احساس مسئولیت را نیز بهبود می‌بخشد."

 

**گام پنجم: ایجاد ارتباط و شبکه حمایتی** 

در نهایت، مهدی بر اهمیت برقراری ارتباط با دیگران تأکید کرد. "با برقراری ارتباط با سایر سازمان‌ها و افراد، می‌توانید از تجارب آن‌ها بهره‌مند شوید و منابع بیشتری را جلب کنید." ستاره تصمیم گرفت شبکه‌ای از ارتباطات تشکیل دهد و با سازمان‌های مشابه همکاری کند تا از تجربیات و منابع یکدیگر استفاده کنند.

 

 

 

 

 

 

 

**نتیجه‌گیری: امید در دل تاریکی** 

چند ماه بعد، پس از برگزاری کارگاه‌های آموزشی و برقراری ارتباط با دیگران، ستاره احساس رضایت و امید بیشتری پیدا کرد. او مشاهده کرد که جوانان با انگیزه بیشتری به سوی آرزوهایشان گام برداشته و با اعتماد به نفس بیشتری به زندگی‌شان ادامه می‌دهند. ستاره از مهدی بابت راهنمایی‌هایش تشکر کرد و یاد گرفت که در دل عدم قطعیت و ترس، می‌تواند به دیگران امید بدهد و خود نیز به رشد کند.

مهدی به او گفت: "بخشی از مسئولیت ما آن است که در برابر چالش‌ها بایستیم و به دیگران کمک کنیم راه را پیدا کنند. مهم این است که هرگز ناامید نشویم، بلکه از هر چالشی به عنوان فرصتی برای یادگیری استفاده کنیم."

 

ستاره با قلبی پُر از امید، به سمت آینده‌ای روشن‌تر گام برداشت و فهمید که حتی در دلترین تاریکی‌ها، نور امیدی وجود دارد که می‌تواند راه را روشن کند.

نویسنده : علی منتظرالظهور  آبان 1403

 

۰
از ۵
۰ مشارکت کننده
سبد خرید

رمز عبورتان را فراموش کرده‌اید؟

ثبت کلمه عبور خود را فراموش کرده‌اید؟ لطفا شماره همراه یا آدرس ایمیل خودتان را وارد کنید. شما به زودی یک ایمیل یا اس ام اس برای ایجاد کلمه عبور جدید، دریافت خواهید کرد.

بازگشت به بخش ورود

کد دریافتی را وارد نمایید.

بازگشت به بخش ورود

تغییر کلمه عبور

تغییر کلمه عبور

حساب کاربری من

سفارشات

مشاهده سفارش