افراد از ذهنیت مسمومی به نام ذهنیت خرچنگی رنج میبرند. بگذارید ابتدا علت نامگذاری این ذهنیت را توضیح دهم. به نظر شما اگر چند خرچنگ را در محفظهای کوچک مثلا یک سطل قرار دهید چه اتفاقی میافتد؟ خرچنگها میتوانند از دیواره سطل بالا بروند و خود را نجات دهند اما به جای این کار از گرسنگی میمیرند! هر خرچنگی که بخواهد از جداره سطل بالا برود توسط همنوعانش پایین کشیده میشود. نتیجه این عادت عجیب خرچنگها ان است که گروه خرچنگها یکی یکی از گرسنگی میمیرند. همه انها میتوانند به اسانی نجات یابند اما به حکم غریزهای ناشناخته خودکشی دسته جمعی را انتخاب میکنند.
از این طرز فکر با عنوان "ذهنیت خرچنگی" یاد میشود. ذهنیت خرچنگی به وفور در شرکت ها، سازمانها و کسب و کارها دیده میشود. اعضای یک گروه کاری، هدف یکسانی را دنبال میکنند اما به دلیل حسادت، کینه توزی، دشمنی و... در مسیر تلاشهای یک یا چند نفر از اعضای گروه سنگ اندازی میکنند. در حالت حاد یعنی زمانی که این رویه به بخشی از فرهنگ سازمانی تبدیل شود همه تلاشهای فردی، بینتیجه میماند و کل مجموعه شکست میخورد.
پیش فرض تمام افرادی که از این عارضه فکری رنج میبرند ان است که «اگر من نمیتوانم دیگران هم نباید بتوانند». ذهنیت خرچنگی به شدت مسری است چون کارمندان سالم هم به مرور مقابله به مثل خواهند کرد. بنابراین در سیستم مدیریتی مدرن و هوشمند تلاش میشود که ذهنیت خرچنگی به سرعت شناسایی و با ان مقابله شود تا سلامت مجموعه به خطر نیفتد.
ذهنیت خرچنگی صرفا از روی حسادت کور نیست. به عنوان مثال نبود فرهنگ شایسته سالاری در فلان سازمان و شرکت به ذهنیت خرچنگی منجر میشود. مدیر یا مسولی که توانمندی لازم را نداشته باشد اما از نردبان موفقیت بالا رفته است خواهی نخواهی به ذهنیت خرچنگی متوسل میشود چون میداند اگر به زیردستان فرصت رشد و پیشرفت دهد ضعف و ناکارامدی خودش اشکار میشود و باید جای خود را به دیگران دهد. در واقع یکی از دلایل اصلی ابتلا به ذهنیت گفته شده ان است که خود فرد به ضعفش اذعان دارد و خود را در برابر رقبای بالقوه و هر کسی که قصد موفقیت دارد اسیب پذیر میبیند، بنابراین با عقیم گذاشتن تلاشهای مدعیان در واقع موقعیت نامشروع خود را حفظ میکند/
ذهنیت خرچنگی و ارتباط ایرانی
اگر یک خرچنگ را در سطلی بیندازید به راحتی فرار میکند. اما برای یک مشت خرچنگ اتفاق جالبی میافتد. آنها همدیگر را پایین میکشند و هیچکس نمیتواند فرار کند. یعنی آنها به جای همکاری و فرار کردن ترجیح میدهند همه با هم در آن سطل بمانند و بمیرند. به این مدل رفتار که «اگر من نه، بقیه هم نه» میگویند «ذهنیت خرچنگی». در ایران خودمان میگوئیم «دیگی که برای من نجوشه میخوام سر سگ توش بجوشه».
من در این متن اول توضیح میدهم که چطور صیادان از ذهنیت خرچنگی استفاده میکنند. بعد میرم سراغ دلیلها و نهایتا تجربه خودم و نیلوفر را میگویم. یک جایی هم گذاشتهام تا تجربه خودتان را بنویسید.
شکار خرچنگ
بر مبنای همین ایده، برای شکار خرچنگ از تلهای بسیار ساده استفاده میکنند که از یک قفس سیمی که بالایش سوراخی دارد تشکیل میشود. طعمه در قفس گذاشته میشود و قفس را داخل آب میاندازند، خرچنگی وارد میشود و شروع میکند به خوردن طعمه. دومین خرچنگ خرچنگ اول را میبیند و همراهش میشود، بعد نوبت خرچنگ سوم است. ولی در نهایت طعمه تمام میشود! در این مرحله خرچنگها خیلی راحت میتوانند بروند بالا و از سوراخ خارج شوند، ولی این کار را نمیکنند و در قفس میمانند.
مدت طولانی بعد از تمام شدن طعمه باز هم خرچنگها وارد قفس میشوند؛ جمعیت داخل قفس جذبشان میکند. هیچ خرچنگی آنجا را ترک نمیکنند، چرا؟ چون اگر خرچنگی متوجه شود چیزی آنجا نیست و بخواهد از قفس برود بقیه خرچنگها هر کاری میکنند که مانعاش شوند. بارها و بارها از دیواره ی قفس میکشندش پایین، اگر مقاومت کند خرچنگهای دیگر حتی چنگالهایش را میشکنند تا دیگر نتواند بالا برود. اگر باز هم مقاومت کند میکٌشندش!
از اقدام جمعی تا شکست جمعی
در علوم انسانی عبارت مهمی برای همکاری و همدلی وجود دارد به نام عمل جمعی (collective action). در این حالت همه اعضا دست به دست هم میدهند تا هدفی محقق شود، وضعیتی بهتر شود و نهایتا همه از آن منتفع شوند. در مقابل میتوان اصطلاحی درست کرد به نام شکست جمعی (collective demise)! وقتی همه با هم دست به یکی میکنند که کسی موفق نشود!
خرچنگها، این موجودات کوتهفکر و نادان با هم همکاری میکنند تا کسی پیروز نشود. احمقانه یا ظالمانه به نظر میآید، نه؟ برای این موجودات نباید به موفقیتهای بزرگ یا گروهی دل خوش کرد بلکه پیروزیهای فردی سهم بزرگتری دارد. اگر هم قرار است کنار هم به جایی برسند، بهتر است بقیه سر از کار هم درنیاورند. در دنیای ما آدمها هم داستانهای مشابهی دارد!
دیدگاههای کلیشهای در مورد ذهنیت خرچنگی
کلیشهوار میتوانم حکم کلی صادر کنیم که ذهنیت خرچنگی از روی حسادت، خشم، توطئه، یا رقابتی احساسی، برای متوقف ساختن پیشرفت دیگران باشد. این قضاوت یک مرز روشن و دقیق ایجاد میکند و از پیچیدگیهای اخلاقی کم میکند. در واقعیت ذهنیت خرچنگی میتواند موجه و معقول باشد.
ذهنیت خرچنگی آنقدر هم غیرمعقول نیست
ما دقیقا نمیدانیم خرچنگها چرا از پیشرفت بقیه ناراحت میشوند؛ از دنیا و معیارهای اخلاقیشان خبر نداریم اما میشود با آدمهایی که رفتارهای مشابه دارند حرف زد. بیایید بدون قضاوت به نظرشان گوش کنیم. از نظر بعضی ذهنیت خرچنگی طبیعی است و از ذات زندگی میآید:
ذات بازار همین است. هیچکس برای بقیه دل نمیسوزاند. باید از منافعت دفاع کنی و گاها به ناچار منافع بقیه قربانی میشود. گفتم که ذات بازار همین است.
در یک نگاه کلیتر ذهنیت خرچنگی بخاطر محیطی است که در آن زندگی میکنیم؛ یک جور قاعده بازی است:
همین آمریکا را ببین چطور با تمام وجود و توان زیرپای ایران را خالی میکند. ما در دنیا جای ثابت نداریم. باید برای زندگی و موقعیتت بجنگی.
اگر میخواهی در ایران زندگی کنی باید قواعد را بشناسی و با آنها پیش بروی. من نمیگویم آدم فروشی کنی اما قاعده بازی اینجا همین است. خودت رو نزن به اون راه.
صادقانه میگویم بعضی رفتارهای محترمانه و درست نیست. کارفرما بعضی وقتها پرورویی میکند. اگر پروژه به بقیه بدهی هم که ننه من غریبم بازیها شروع میشود. جدا با این آدمها باید چکار کرد؟ بنظرم پایین بروند هم به نفع خودشان هست هم به نفع جامعه.
بعضیها بدون این که ذهنیت خرچنگی را قبول کنند، آن را اجرا میکنند.
در ایرانی که کلهگندهها با رانت و رابطه رشد میکنند، ذهنیت خرچنگی چه معنی دارد؟ داستان زیرپا خالی کردن نیست بلکه چنگ انداختن و بالا رفتن است. حالا پایینیها هرچقدر میخواهند زور بزنند، اصلا محلشان نده. همیشه آدمها از پیشرفت بقیه ناراحت میشوند. تو کار خودت را بکن.
بیتفاوتی هم شیوه دیگری از ذهنیت خرچنگی است.
با وجودی که حالم را به هم میزند، من هیچوقت زیر پای همکارم را خالی نکردم. فقط در مواقعی هم که لازم بوده کمک نکردهام. به من چه که او میخواهد چه غلطی بکند یا به چه موفقیتی برسد. نه جدا اشتباه میگویم؟
ما وقتی دیدگاههای متفاوتی داریم نمیتوانیم کنار هم شاد باشیم. یکی باید بماند. پس چه بهتر که آن یکی من باشم.
چرخه خالی کردن زیرپای همدیگر
مو لای درز منطق آدم زرنگ جامعه ما نمیرود. «مرا پایین میکشند، پس من هم بقیه را پایین میکشم.» این قاعده بازی و رسم روزگار است. با این وجود این چرخه به ضرر کل جامعه تمام میشود و یک جایی باید شکسته شود.
تجربه خودم: ذهنیت خرچنگی در ادارههای دولتی
به شخصه مدیرانی را دیدهام که برای این که کمکاری یا ناتوانیشان ثابت نشود دیگران را پایین میکشند. در سال ۹۰ مشاور سازمان نوسازی و بهسازی شهرداری اصفهان بودم. برای برندسازی و کسب ایدههای جدید قرار شد همایشی برگزار کنیم با حضور چند چهره شناخته شده و مشاورین خوشنام. پس از هماهنگی و سازماندهی امور، در دقیقه ۹۰ آن سازمان دولتی پا پس کشید و حتی هزینههای اجرا را نداد. با این کار میتوانست مشاور جوانی مانند من را سرشکسته کند و از میدان به در کند. دقیقا نمیدانم رئیس آن سازمان چرا زیرپایم را خالی کرد اما دقیقا رفتارش خرچنگی بود.
جدا چرا بعضی از مدیران برای دیده نشدن افراد کاربلد و ماندن در مسند قدرت زیر پای بقیه را خالی میکنند؟
تجربه نیلوفر: فضای شرکتهای خصوصی
نیلوفر به طور حرفهای طراحی معمار و نورپردازی انجام میدهد. مدتی قبل پروژهای را از سوی اتاق بازرگانی استان برای خدمات نورپردازی شکار میکنند. چند روز بعد رئیس شرکت رقیب در اتاق بازرگانی پیشنهاد داده بود که همان پروژه را رایگان برای اتاق بازرگانی انجام دهند.
نیلوفر دقیقا نمیداند چرا یک مهندس جاافتاده و باسابقه چنین کاری میکند. او در یک حرکت هم بازار را خراب میکرد، هم به شرکتش ضرر میزد تا از رشد نیلوفر جلوگیری کند. این کار ذهنیت خرچنگی نیست؟
خلاصه کلام: خرچنگها زود زیاد میشوند
ذهنیت خرچنگی از افراد شروع میشود و به سرعت به جمع تسری پیدا میکند. ما آدمها سریعتر از آنچه که فکر میکنید به این رفتارها، یا حتی شایعهها واکنش نشان میدهیم. ناامید میشویم، با دلسردی کار میکنیم و نهایتا بیتفاوت از امور میگذریم. این مدل فکر و الگوی رفتاری تلاشهای اطرافیان را تضعیف میکند نهایتا این کار به تضعیف گروه منجر میشود.
ذهنیت خرچنگی این احساس را میدهد که هر کسی که به استقلال مادی نرسیده به صورت مستقیم یا غیر مستقیم، مخفیانه یا نه چندان مخفیانه میخواهند شما شکست بخورید. شکست شما نتیجه انتخابهای آنهاست و اینکه تلاش بیفایده است. این تصورات، فشارهای زیادی را در ایدهپردازی، برنامهریزی و اجرا به ما وارد میکند.
در سال ۲۰۱۵ در نیوزیلند اثر ذهنیت خرچنگی را به صورت کمی سنجیدند. نتیجه این بود که نتایج امتحانات دانشجویان تا ۱۸ درصد بهتر میشد وقتی که رتبه آنها در کلاس معلوم نمیشد.
نویسنده : علی منتظرالظهور بهار1403